وبلاگ - مرکز مشاوره اسپادانا

هنرمند مردنی نیست
جمعه, 08 مرداد 1395 09:31 30 نظرات

 

 

" هنرمند، مردنی نیست! "

 

هر از گاهی شاهدیم اخباری مبنی بر مرگ برخی از هنرمندان در برخی از سایت ها و خبرگزاری های خاص منتشر می شود. سیمین بهبهانی قبل از مرگش قربانی چنین شایعاتی بود. خبر مرگ عباس کیارستمی هم دوبار قبل از مرگش منتشر شد و حالا هم نوبت رسیده است به محمدرضا شجریان!

" جامعه مضطرب و استقبال از شایعه مرگ "

دکتر احمد پدرام روانشناس و مدرس دانشگاه در پاسخ به این سوال نسل فردا که فکر می کنید به لحاظ روانشناختی چه دلایلی باعث می شود که برخی از افراد اقدام به انتشار خبر مرگ هنرمندان و شخصیت ها پیش از مرگ آنها کنند؟ اظهار داشت:

انتشار اینگونه اخبار بیش از همه نشان از وجود اضطراب و آشفتگی ذهن و روح مردم یک جامعه دارد. زمانی که مردم یک جامعه از ذهن آشفته ای برخوردار باشند تمایل به کج فهمی و نادرست شنیدن در آنها پدید خواهد آمد. مردمی که در پی شنیدن اخبار با ذهن سیاه و آشفته خود هستند و تمایل به شانتاژ و تحریف اخبار دارند،خبرها را نه آنچنان که هست، بلکه آن طور که دوست دارند منتشر می کنند. ذهن آشفته سبب می شود که افراد آن جامعه با یک حافظه سازا از یک خبر بد، خبری بدتر بسازند و بد بودن حال جسمانی یک هنرمند را تعبیر به مرگ او میکنند. این حافظه در شرایط بحرانی و هیجانی تقویت میشود. بنابراین میتوان وجود شایعات مرگ هنرمندان را نشانی از سطح بالای هیجانات منفی در جامعه و عدم تخلیه این هیجانات دانست. افراد در چنین شرایطی به جای اینکه به دنبال منبع اصلی خبر بگردند به نوعی رویکرد خاله زنکی اکتفا می کنند و دربست آن خبر یا شایعه را می پذیرند که این پذیرش شایعه خود در بازتولید آن نقش بسیار مهمی ایفا می کند. همچنین انتشار این گونه شایعه ها میتواند به دلیل ترس و اضطراب ناشی از، از دست دادن همه ی آن چیزهایی باشد که دوستشان داریم؛ همه ی آرمانها و آرزوهایی که یک هنرمند میتواند نمادی از آن آرزوها باشد. هنرمندان را آینه دار رازها و آرزوهای خود می دانیم.

در واقع هنرمند هم نمادی از ناخودآگاه ما تلقی می شود و هم نمادی از واقعیتهای ما و هم نمادی از آینده و آرزوهای ما هستند. هر اندازه میزان ترس و ناامنی در جامعه بیشتر باشد افراد به مکانیسم دفاعی استقبال از فاجعه پیش از وقوع فاجعه خواهند رفت تا واقعیت را دوام بیاورند و کمتر از ترس های خود بهراسند!

 

" رسانه های رسمی چند گام عقب تر از شایعات "

این روانشناس در ادامه افزود: شایعه سازی در تمامی جوامع وجود دارد آنچه که مهم است این است که رسانه ها و منابع خبری رسمی و معتبر بتوانند خیلی سریع به این شایعات پاسخ دهند و مانع از اشاعه هر چه بیشتر آن شوند.

شایعه سازی در جوامعی که اطلاع رسانی دقیق و سریع در آن کمتر اتفاق می افتد، رواج بیشتری خواهد داشت. زمانی که به هنرمند نگاه سیاسی می شود و درج اخبار یا عدم انتشار خبر در ارتباط با او منوط به این وابستگی سیاسی خواهد بود، طبیعتا هستند هنرمندان محبوبی که از طریق رسانه های رسمی کشور در ارتباط با آنان و سالمتیشان به طور دقیق و درست اطلاع رسانی نمی شود و این امر زمینه را برای شایعه سازی در مورد آنان فراهم می آورد. زمانی که فضای سیاسی یک جامعه متاثر از حب و بغض های سیاسی نسبت به یک هنرمند است این فضا همان ذهنیت آشفته ای را به وجود می آورد که به راحتی مستعد کج تابی و کج فهمی در ارتباط با یک هنرمند است که گاه با خشمی پنهان آرزوهای خود مبنی بر نبودن و مرگ یک هنرمند را در قالب یک شایعه در جامعه منتشر می سازد. این در حالی است که هنرمند مردنی نیست. بهترین مقالات یک دانشمند می تواند پس از گذشت سالها از رده خارج شود، اما هیچگاه سعدی، حافظ و سایر هنرمندان محبوب و مردمی با گذشت زمان فراموش نمی شوند و از رده خارج نمی شوند.

" شایعه، بخشی از زندگی هنرمندان "

پدرام با اشاره به تاثیر این گونه شایعات بر هنرمند و خانواده اش اشاره کرد: ضعف شناختی و ضعف مدیریت هیجانی ما باعث می شود که اقدام به خبر سازی آن هم در نوع شایعه کنیم. قطعا هنرمندان به این امر واقفند که شهرت خود به خود می تواند با حواشی همراه باشد و انتشار اینگونه اخبار هم بخشی از این نوع زندگی و شهرت آنها تلقی میشود.

هنرمندان حرفه ای در کنار زندگی حرفه ای خود با حاشیه های مربوط به آن آشنایی دارند و این حواشی را بخش گریز ناپذیر زندگی خود می دانند. آنان به خوبی می دانند که یکی از پیامدهای محبوبیت و شهرت، استرس و فشار روانی است و اینکه یک هنرمند بتواند  در برابر این گونه استرس های روانی ناشی از حاشیه ها به درستی برخورد کند، نشان از رشد روانی مثبت در

شخصیت آنان دارد. در مقابل این امید میرود که مردم ما نیز به لحاظ رشد معنوی و رشد عاطفی به مرحله ای برسند که متوجه شوند درگیر شدن در شایعه های مختلفی که نسبت به زندگی خصوصی یک هنرمند وجود دارد و انتشار خبر مرگ یک هنرمند پیش از مرگ او نشان از ضعف اخلاق و شخصیت آنان دارد و نشان از دوست داشتن آن هنرمند یا هواداری از او نیست. اگر

هم فردی به صرف علاقه یک هنرمند نگرانی اش را با درگیر شدن در چنین شایعات و انتشار آن نشان دهد، باید بداند که هوادار خوبی نیست!

وی در پایان گفت: در واقع واکنش جامعه در برابر این گونه شایعات و پذیرش یا عدم پذیرش آن نشان از آن دارد که مردم آن جامعه تا چه میزان به رشد عاطفی، فرهنگی و معنوی دست یافتهاند. هر اندازه درجه رشد باالتر باشد چنین شایعاتی قدرت جولان در فضای واقعی و مجازی را نخواهد داشت.

ادامه مطلب
سونامی افسردگی در راه است
شنبه, 12 تیر 1395 14:44 1 نظر

 

 

سونامی افسردگی در راه است

زنگ هشدار آسیب های اجتماعی به صدا در آمده است. جامعه شناسان و آسیب شناسان پی در پی نسبت به روند رو به رشد آمار این آسیب ها در کشور هشدار می دهند و از وسیع تر شدن دایره آن ابراز نگرانی می کنند. به گفته وزیر بهداشت، 12 درصد مردم جامعه دچار افسردگی هستند. رییس سازمان بهزیستی کشور 23درصد افراد 15 تا 60 سال را دارای مشکلات روحی و روانی می داند و بالاخره اینکه آمارهای رسمی نشان می دهد که از هر چهار ایرانی یک نفر دارای اختلالات روانی است. همه این آمارها تنها یک موضوع را به اثبات می‌رساند؛ بیماری های روحی و روانی در ایران 8درصد بیشتر از متوسط جهانی آن است و شعاع این دایره روز به روز در حال گسترده‌تر شدن است، تا جایی که به گفته بسیاری از کارشناسان، اگر نسبت به موضوع افسردگی و مشکلات روحی و روانی مردم غفلت ورزیده شود و این مساله از سوی دولت و جامعه کنترل نشود،  به زودی شاهد وقوع  یک سونامی به نام «سونامی افسردگی» در کشور خواهیم بود. به منظور واکاوی پدیده افسرگی و روند رو به رشد این آسیب بزرگ اجتماعی، به گفت و گو با احمد پدرام، روان شناس، ثریا معمار، جامعه شناس و مدرس دانشگاه و مرتضی پدریان، آسیب شناس و استاد دانشگاه پرداخته‌ایم. در این میان، موضوعی که از لابه لای صحبت های این کارشناسان برمی آید و اتفاقا هر سه آنها بر آن اتفاق نظر دارند، این است که وجود شکاف طبقاتی در جامعه، فرهنگ جامعه پذیری غم دسته جمعی و نبود شادی و نشاط، مخرج مشترک آسیب اجتماعی به نام افسردگی و مشکلات روحی و روانی است.

احمد پدرام، روان شناس: صورت هنجارشکنان شطرنجی شود، دل مردم خط‌ خطی می‌شود

یک روان شناس با اشاره به اینکه زمانی که افراد در سنین بین 10 تا 15 سالگی قرار دارند، درک درستی از واقعیت ها و مسائل اجتماعی ندارند و نمی دانند  در آینده چه مشکلاتی گریبانگیر آنها خواهد شد، گفت: اما به مرور که در سنین بالاتر قرار می گیرند و برای رسیدن به هدف های خود برنامه ریزی های زیادی می کنند، تحت تاثیر ارتباطات اجتماعی و شرایط جامعه قرار می گیرند و آن وقت است که با مشکلات و آسیب‌های جدی از جمله بیکاری، شکاف طبقاتی، فساد اخلاقی و... که در اجتماع امروز ما موج می زند، مواجه می شوند و مجبور به تحمل فشارهای ناشی از آن هستند. احمد پدرام در ادامه افزود: تحمیل فشارهای اجتماعی بر افراد، موجب بر هم زدن اهداف و خواسته های آنها می‌شود که نهایتا افراد دچار تعارض‌های ارزشی می شوند. برای مثال، اگر فرد تا به امروز مدیر و یا مسوولی را به عنوان الگوی زندگی خود انتخاب و همه سعی آن، این بوده که جایگاهی مشابه با فلان مسوول پیدا کند، حالا با رو شدن واقعیت ها و شنیدن حاشیه هایی درباره الگوی زندگی آن مسوول، فرد دچار سرخوردگی و تردید می‌شود که آیا مسیر خود را دنبال و به سمت جلو حرکت کند یا نه. نمونه این موضوع را طی شش ماه اخیر و با انتشار فیش های حقوقی و سایر مسائلی که برای برخی از مسوولان پیش آمده به وفور دیده ایم. اینگونه که این کارشناس در گفت و گو با اصفهان زیبا، می گوید: همه موضوعاتی که به آن اشاره شد به عنوان یک آسیب اجتماعی، می تواند تاثیر بسیار زیادی بر خلق  و خوی افراد به جا بگذارد و آنها را دچار افسردگی و یا ناامیدی بکند،  چرا که بروز افسردگی در افراد به دلیل احساس تنهایی، بی ارزشی و ناامیدی است.وقتی که در جامعه ای که حرف های خوش  آب و  رنگ همیشه و همه جا زده می شود، به یکباره پرونده جدیدی از تخلفات مسوولان افشا می شود و آن حرف و حدیث های خوشایند تنها در قالب شعر و شعار قرار می گیرد و یا اینکه برخی از افراد بی کفایت و بی مسوولیت به راحتی و بدون هیچ زحمتی به سطوح بالا و عالی دست پیدا می کنند، طبیعی است که افراد و یا به تعبیر دیگر جامعه به سمت افسردگی سوق یابند. افراد به عنوان یک شهروند، نسبت به آتیه ای که کشور در پیش روی خود دارد ، چه فکری قرار است بکنند؟ پدرام در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به حادثه کشته شدن تعدادی از سربازان پادگان 05 کرمان، افزود: نگاه کنید که رخ دادن این اتفاق چه واکنش هایی را در شبکه های اجتماعی به همراه داشته و چه داغی بر دل بسیاری از مادران گذاشته و حتی بسیاری از مادران نسبت به مساله سربازی رفتن فرزندانشان دچار نگرانی و حساسیت شده اند. علاوه بر این، همیشه گفته می شود، یکی از نشانه های مسوولیت پذیر شدن، رفتن به سربازی است، در حالی که در همین سربازخانه ها آسیب هایی از جمله سوء مصرف مواد مخدر و ...دیده می‌شود. متاسفانه سوءمدیریت موجب به وجود آمدن حادثه ای می شود که خود پدیــد آورنـــده موجـــی از یـــأس و ناامـــیدی در جامعه است.علاوه بر این، وجود مسائل اقتصادی در کشور،افزایش نرخ بیکاری افراد تحصیلکرده و موج پنهان کاری در جامعه یا هزار و یک مساله ای که مانع ازدواج جوانان و تردید آنها برای انتخاب شدن یا انتخاب کردن  می شود را نیز نباید نادیده انگاشت. اینگونه که او می گوید: همه این موارد بر روح و روان آدم ها تاثیر می گذارد و موجب بروز مشکلات روحی و روانی در بین آنها می شود. این یک واقعیت است که در حال حاضر جامعه ما یک جامعه بسیار ناامید، پر تضاد،  پر شعار و بسیار کم عملگراست. امروزه عملکرد نامطلوب برخی از مسوولان، موجب ناامیدتر شدن افراد جامعه می شود، چرا که آدم‌هایی که توی این جامعه در حال زندگی کردن هستند، نسبت به عملکرد مسوولان دچار ابهام شده اند.

پدرام در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد از عدم قاطعیت دولت در برخورد با مسوولان هنجارشکن، افزود: متاسفانه با این مسوولان متخلف برخورد جدی نمی شود، گو اینکه آنها فقط در این نوع مسائل شبیه به آدم‌های معمولی دیگری که در سطح جامعه زندگی می کنند، می شوند. این در حالی است که تخلف آنها باید به طور خاص و با سرعت عمل بیشتری پیگیری شود. همین کندی در عمل و برخورد با مسائل منفی جامعه، موجب می‌شود که سایر شهروندانی که عضو این جامعه هستند، دچار افسردگی و یأس شوند. پس می توان گفت مسوولان متخلف فقط مال کشور را به یغما نمی برند، بلکه دین و ایمان و اعتقادات ما را دچار تعارض می کنند و آن وقت است که دیگر برای جوانان و نوجوانان، امیدی باقی نخواهد ماند.او در ادامه با اشاره به کاهش سن افسردگی، تصریح کرد: اکنون افسردگی در سنین نوجوانی و جوانی نیز مشاهده می شود. دلیل این امر این است که  نوجوانان و جوانان امروزه نسبت به گذشته بسیار بسیار زیاد با رسانه های مختلف سر و کار دارند و به طور مداوم با اخبار روز دنیا درگیر هستند؛ رسانه هایی که هر روز موج عظیمی از اخبار روز منتشر می کنند و عمده محتوای آنها مربوط به موضوعات واقع گرایانه و ناامیدانه است، بنابراین هجوم این اخبار منفی عامل دیگری در بروز و یا افزایش پدیده افسردگی است. این روان شناس در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد به این موضوع که برخی از مسوولان آمار موجود درباره رشد افسردگی در کشور را سیاه نمایی می خوانند ، بیان کرد: بهتر است نقاب را از جلوی چشمانمان برداریم و بهانه اینکه برخی از افراد با ارائه این آمار قصد بزرگ نمایی و یا سیاه نمایی دارند، واقعیت های پیرامون خود را نادیده انگاریم. واقعیت روبروی چشم همه ماست؛ بیکاری، تضاد طبقاتی و ... در جامعه موج می زند. آیا وقتی می گویند آمار بیکاری هزار برابر درصد است، این سیاه نمایی است؟  اینگونه که او می گوید، اگر برخورد شفافی با جریاناتی که هر روز افشا می شود و یا افرادی که کشور را مورد غارت قرار داده اند، صورت نگیرد و آنها به مردم معرفی نشوند و صورتشان صرفا شطرنجی شود، آن وقت است که دل مردم خط خطی می شود و آنها نسبت به دولت دل چرکین می شوند. تنها در این صورت است که می توان افسردگی را در کشور مهار کرد. در غیر این صورت به زودی شاهد سونامی افسردگی در کشور خواهیم بود که همه جامعه را در خود فرو خواهد برد.

    ثریا معمار، جامعه شناس و مدرس دانشگاه: مسوولان خردمندانه تصمیم بگیرند

یک جامعه شناس گفت: وقتی افراد مشاهده می کنند که نیازهایشان در جامعه پاسخ داده نمی شود، در حالی که برخی از افراد دیگری که در همین جامعه زندگی می کنند، بدون تحمل هیچ رنج و مشقتی به جایگاه والا دست پیدا می کنند، دچار یأس و ناامیدی می شوند و احساس نابرابری در آنها تشدید می شود. اینگونه که ثریا معمار به اصفهان زیبا می گوید،  جامعه باید فضایی را ایجاد کند که انسان ها بتوانند نیازهای خود را در آن برآورده کنند و به آن دست یابند. البته منظور از جامعه صرفا دولت نیست و حتی نهاد خانواده نیز در این باره مسوول است. با توجه به اینکه نهاد خانواده یک نهاد جداگانه و مستقل از جامعه نیست، پس طبیعی است که عملکرد همه نهادهای دیگر از جمله نهادهای سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز بر روی نهاد خانواده تاثیر خواهد گذاشت. مثلا وقتی تورم در جامعه افزایش پیدا می کند، خواسته یا ناخواسته سطح درآمد و کیفیت تک تک اعضای یک خانواده تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت. او در بخش دیگری از سخنانش، افزود: از پس از انقلاب تاکنون تغییرات ارزشی در کشور ما بسیار سریع اتفاق افتاده و همین دگرگونی ارزش ها موجب می شود که نسل جدید نسبت به بسیاری از ارزش ها و هنجارهای گذشته که انسان های قدیم به آن اعتقاد و باور داشته اند،  بی تفاوت باشند. علاوه بر این تاثیر رسانه ها و شبکه های مجازی و همچنین مساله «جهانی شدن » و تاثیرات آن را هم نباید نادیده گرفت. معمار می افزاید: بنابراین اگر مجموع این عوامل را در نظر بگیریم، تغییرات و تنش هایی که در جامعه وجود دارند، آنقدر زیاد هستند که فرد قادر به تحمل آنها نیست و نمی تواند نیازهای خاص خود را  در آن تامین کند. علاوه بر این ممکن است به هر دلیلی ارزش هایی وارد جامعه شود که با آن همخوانی نداشته باشد. در این صورت فرد قادر نخواهد بود موضع خود را نسبت به این ارزش ها مشخص کند و دچار تضاد و سرگردانی می شود. این موضوع به ویژه در نوجوانان و جوانان موجب می شود که آنها نتوانند هویت واقعی خود را پیدا کنند. او در بخش دیگری از گفت و گو با  اصفهان زیبا  افزود: پس وقتی ارزش های فرد به هم می ریزد و نسبت به یکدیگر تضاد پیدا می کنند، افراد دچار سردرگمی و تناقض می شوند. حال وقتی که فرد نتواند این تناقضات را برطرف کند و به آنها پاسخ دهد، دچار افسردگی و سایر  بیماری های روحی و روانی و یا حتی بیماری های جسمی مختلف می شود.معمار بیان کرد: در حال حاضر شوک هایی در فضای جامعه وجود دارد و به یکباره به افراد وارد می شود که موجب سردرگمی آنها می شود. برای مثال فرد همواره از جامعه انتظاراتی دارد که وقتی نمی تواند آنها را برآورده کند و به آن دست یابد، مجبور است فشارهای بسیار زیادی را تحمل کند و چون قادر به تحمل این همه فشار نیست، دچار یأس و ناامیدی می شود. پس فضایی که جامعه برای فرد ایجاد می کند را نباید نادیده انگاشت.او در ادامه گفت: احساس تبعیض و نابرابری در بین افراد جامعه یکی از عواملی است که موجب بروز پدیده افسردگی می شود. موضوع اقتصاد به شیوه ها و نمودهای مختلف بر پدیده های اجتماعی تاثیر می گذارد. در حال حاضر نابرابری اقتصادی، مساله ای است  که در فضای جامعه بسیار وجود دارد و افراد آن را به خوبی احساس می کنند، به نحوی که دائما در حال مقایسه خود با افرادی که در پایگاه اجتماعی و اقتصادی بالاتری قرار دارند، هستند. این جامعه شناس می افزاید: بنابراین هر چقدر که این احساس نابرابری و تبعیض در جامعه افزایش پیدا کند، طبیعتا مشکلات روحی و روانی نیز افزایش پیدا خواهند کرد.  پس نهادهای سیاست گذار در جامعه ما باید بتوانند این احساس نابرابری و تبعیض را در جامعه کم کنند که البته این امر مستلزم تلاش های بسیار زیادی است، زیرا همه اعضای جامعه فعلا با این موضوع درگیر هستند، حتی خود مسوولان. اگر مسوولان به این موضوع توجه نکنند، بعد از این خودشان در اداره امور کشور دچار مشکل خواهند شد. متاسفانه اولین اقدامی که مسوولان انجام می دهند، پاک کردن صورت مساله است، در حالی که آنها نباید واقعیت ها را انکار کنند و یا روی آن سرپوش بگذارند. اگر آنها به فکر مردم باشند، مطمئنا در آینده وضعیت بهتر از الان خواهد شد.به گفته او ، به هر حال جامعه ما با این مسائل روبرو است و افرادی هستند که در جامعه دچار افسردگی هستند. پس اگر آنها - مسوولان- خردمندانه فکر کنند، باید سعی کنند تا این مسائل را در جامعه کنترل کنند،  چرا که در غیر این صورت در آینده ای نه چندان دور، موجی از افسردگی را در بین مردم مشاهده خواهیم کرد که غیرقابل کنترل است،  آن وقت است که هزینه های بسیار زیادی به مردم و حتی خود دولت تحمیل خواهد شد.

    مرتضی پدریان، آسیب شناس و مدرس دانشگاه: آمار 23 درصدی افسردگی مردم جامعه، دروغ محض است!

یک آسیب شناس با بیان اینکه آماری که از افسردگی اعضای جامعه روایت می شود، اشتباه و دروغ محض است، چرا که در حال حاضر آمار آسیب های روحی و روانی در جامعه ایرانی بسیار زیادتر از آن چیزی است که از سوی مسوولان اعلام می شود، بیان کرد:  وقتی ما جزء دو کشور غمگین دنیا هستیم، این  موضوع نشان می‌دهد که افسردگی و یأس و ناامیدی در بین ایرانی ها بسیار فراتر از این هاست.متاسفانه برخی مسوولان ما همیشه در حال بازی با ارقام و اعداد و یا دادن نشانه های غلط به مردم هستند.  مرتضی پدریان در ادامه گفت و گو با اصفهان زیبا، خاطرنشان ساخت: نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، چرایی این مساله- آمار روبه رشد افسردگی در ایران-  است و اینکه چرا جامعه ما دچار افسر

 

دگی و ناامیدی است ؟

او در پاسخ به سوالی که مطرح می کند، اینگونه پاسخ  می دهد: اگر برنامه های رسانه ملی را مورد ارزیابی و تحلیل محتوا قرار دهیم، خواهیم دید که حدود 80 درصد از برنامه های تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، القا کننده ناامیدی و افسردگی و غم در بین مردم جامعه هستند، بنابراین یکی از دلایلی که جامعه ما سمت یأس و ناامیدی و افسردگی گرایش پیدا می کند، گسترش پدیده ناامیدی از طریق خبرها و برنامه هایی است که رسانه ملی اقدام به پخش آنها می کند.

این آسیب شناس در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به یکی از دلایل دیگری که موجب رشد پدیده افسردگی و ناامیدی در بین مردم ایران می شود،تصریح کرد: علاوه بر این، فرهنگ جامعه ما مبنی بر جامعه پذیری غم دسته جمعی است. این موضوع نشان از آن دارد که جامعه ما به سمت نشاط و شادی دسته جمعی حرکت نمی کند. وقتی این موضوع در بین مردم جا بیفتد، عاملی می شود برای شیوع افسردگی و ناامیدی و آن وقت است که فرد دیگر نمی تواند یک برنامه دراز مدت برای زندگی خود تدوین کند.  وقتی افراد به دلیل برخی از سیاست هایی که در نظام اجتماعی پایه گذاری  می شود، برای خود برنامه دراز مدتی را مدنظر داشته باشند، دچار شکست و بحران می شوند، در نتیجه این شکست موجب افزایش پدیده ناامیدی و افسردگی در جامعه می شود. استاد دانشگاه فرهنگ و هنر در ادامه گفت و گو با  اصفهان زیبا، بیان کرد: همه این موضوعات مواردی است که موجب شده تا کشور ما جزء غمگین ترین کشورهای جهان به شمار آید. وقتی که افراد وضعیت و شرایط نامطلوب جامعه را مشاهده می کنند، وقتی می بینند که حتی آنهایی که دارای تحصیلات عالیه بوده اند،نتواسته اند موقعیت و جایگاهی در خور  خودشان به دست آورند، اما در مقابل افرادی که هیچ توانمندی ندارند، یک شبه توانسته اند به پایگاه های اجتماعی و اقتصادی بالایی دست پیدا کنند، ناخودآگاه یأس و ناامیدی در بین آنها بسط پیدا می کند، آن وقت است که دیگر فرقی بین گروه های سنی وجود نخواهد داشت و این موضوع حتی در بین  نوجوانان و جوانان نیز رخنه خواهد کرد، چــرا که آنــها با دیـــدن وضعیـــت نامطلوب گروه های میانسال جامعه با خود می پندارند که قطعا شرایط آنها نیز در ادامه به همین منوال خواهد بود.آن طـــور که پدریـــان می افزایـــد: همــه این موارد موجب می شود که ما به زودی شاهد وقوع سونامی افسردگی در جامعه باشیم. البته سونامی افسردگی تنها نخواهد بود، بلکه قطعا در آینده ای نه چندان دور، سونامی های زیادی را در جامعه خواهیم دید که آن را با مشکلات عدیده ای روبرو می کند.  او می گوید: وقتی که عملکرد دولت های نهم و دهم را مورد ارزیابی قرار دهیم، خواهیم دید که این دولت در زمان سکانداری خود، مسائل  و باورهایی را به بدنه جامعه تزریق کرد که ریشه برخی از آنها جز خرافات چیز دیگری نبود. حال نتیجه این امر گسترش افسردگی و یا مشکلات روحی و روانی در بین مردم است. اینگونه که این آسیب شناس اجتماعی معتقد است برخی مسوولان به دلیل اینکه در وقوع و پدیدار شدن این اتفاقات در جامعه نقش دارند و خودشان جزء تصمیم گیرندگان مسائل مختلف جامعه هستند، وقتی که مشکلی در این زمینه به وجود می آید، خودشان را از همه چیز مبرا می کنند و حتی آمار و ارقامی که از میزان آسیب های اجتماعی در کشور منتشر می شود را سیاه نمایی می دانند، در صورتی که هیچ کدام از این آمارها و موضوعات منفی سیاه نمایی نیست، بلکه واقعیت است.به اعتقاد پدریان، موضوع مهم این است که بخشی از تصمیم گیرندگان جامعه ما اصلا دغدغه مشکلات مردم را ندارند. از طرف دیگر خود جامعه نیز دچار سرخوردگی شده است،  چرا که وقتی اعضای جامعه خواسته ها و مطالبات خود را در جامعه مطرح می کنند و نمی توانند آن را برآورده کنند و به نتیجه ای نمی رسند، دچار افسردگی و یأس و ناامیدی و بالاخره یک مرگ تدریجی می شوند.  پس حل این مساله نیاز به یک برنامه دراز مــدت دارد،  البته اگــر گوش شـــنوا و اراده ای برای حل مشکلات مردم جامعه وجود داشته باشد!

ادامه مطلب
خودکشی اپیدمی می شود ؟
شنبه, 05 تیر 1395 06:45 اولین نظر دهنده باشید

 

واکاوی یک پدیده در حال رشد در گفت و گو با دو کارشناس؛

خودکشی اپیدمی می شود؟

 "مراقب باشیم خودکشی در ایران اپیدمی نشود " 

افزایش آمار خودکشی طی سال های اخیر موجب شد تا وزیر بهداشت صراحتا نگرانی خود را بابت این موضوع اعلام کند و نسبت به گسترش آسیب‌های اجتماعی هشدار دهد: «مبادا خودکشی در ایران اپیدمی شود.» براساس آخرین آماری که سازمان جهانی بهداشت منتشر کرده، هر 40 ثانیه یک نفر به علت خودکشی کشته می‌شود؛ این یعنی سالی حدود ٨٠٠‌هزار نفر. از این آمار چهار هزار و69 نفر را ایرانی‌ها تشکیل می‌دهند. طبق این آمار که ایران را در رتبه بیستم از میان 100 کشور جهان قرار می‌دهد، روزانه حدود ١١ نفر در ایران خودکشی می‌کنند. آمارها نشان می‌دهد، هر هفته ٧٧ مورد خودکشی در ایران رخ می‌دهد. سازمان پزشکی قانونی اخیرا از کاهش ١/٨‌درصدی میزان خودکشی در ایران خبر داده؛ خبری که تاکید می‌کند در‌ سال 94، چهار هزار و 20 نفر در پی خودکشی، جانشان را از دست داده‌اند. با توجه به آمار بالای خودکشی و همچنین هشدار در این باره، سوالی مطرح می شود که آیا ممکن است خودکشی به پدیده ای فراگیر در ایران تبدیل شود؟ برای پاسخ به این سوال، «اصفهان زیبا» به گفت و گو با احمد پدرام،روان شناس و مسعود کیانپور، جامعه شناس و مدرس دانشگاه پرداخته که در ادامه می خوانید.

 مسعود کیانپور: خودکشی اعتراض به وضعیت اجتماعی است یکی از دستاوردهای دنیای مدرن گسترش فردگرایی است؛ به این معنا که در دنیای مدرن چارچوب های حمایتی که در قالب جامعه به زندگی فرد معنا می بخشند، کمرنگ می شوند. پس افراد ناچار هستند که جایگاه، فردیت و تشخص خود در جامعه را به تنهایی پیدا کنند و به آن شکل دهند، بنابراین افرادی که نتوانند این فرآیند را با موفقیت دنبال کنند و یا افرادی که از لحاظ ویژگی های شخصیتی ضعیف هستند، ممکن است به خودکشی دست بزنند. به طور کلی دنیای مدرن همواره برای افراد با بحران معنا همراه و موجب می شود خیلی از افراد هدف خود در زندگی را گم  کنند و از روزمرگی زندگی و چرخه تکراری آن خسته شوند و راهی جز خودکشی مقابل خود نبینند. علاوه بر این، دسته ای از افراد تحت فشارهای مختلف اقتصادی و اجتماعی که از جمله دستاوردهای دنیای مدرن است، قرار می گیرند و به دلیل تجربه ناکامی در پاره ای از خواسته هایشان تصمیم به خودکشی می گیرند. همچنین در خیلی از مواقع، افرادی که دست به این کار می زنند دارای مشکلات خانوادگی هستند و یا اینکه فضای خانواده آنها یک فضای مسمومی است که فرد نتوانسته در آن نیازهای مادی و معنوی خود را برآورده کند، در نتیجه برای راحت شدن از شر زندگی، خودکشی می کند. مساله حائز اهمیت دیگر این است که امروزه و با ظهور شبکه های مجازی متعدد، ورود نوجوانان به دنیای بزرگسالی بسیار زودتر از سابق اتفاق می افتد.

 پس نوجوانی که هنوز قدرت تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی را ندارد و خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر رسانه ها قرار گرفته، برای جلب توجه ممکن است دست به خودکشی بزند. علاوه بر این در برخی از مواقع، خودکشی نشان دهنده یک اعتراض اجتماعی است، به ویژه خودکشی هایی که در ملأ عام اتفاق می افتند و جنبه نمادین دارند. به نوعی می توان گفت فرد با دست زدن به این کار می خواهد از جامعه ای که با او مهربانی نکرده است، انتقام بگیرد که البته این نوع خودکشی پیام اجتماعی فراوانی برای افراد جامعه در پی خواهد داشت. به طور کلی اما نمی توان گفت که پدیده خودکشی در جامعه ایران به یک اپیدمی تبدیل خواهد شد، ولی با توجه به پیش بینی سازمان جهانی بهداشت مبنی بر اینکه ظرف چندسال آینده خودکشی به اولین و یا دومین عامل مرگ در دنیا تبدیل می شود، می توان گفت قطعا در ایران نیز این پدیده روندی رو به رشد خواهد داشت. البته افزایش آمار خودکشی در ایران زنگ هشداری برای مسوولان است که چرا افراد به حال خود رها شده اند؟

     احمدپدرام: همه جامعه در افزایش پدیده خودکشی مقصر هستندبه نظر بنده عمده ترین دلایلی که موجب افزایش خودکشی و همچنین پایین آمدن سن این پدیده در جامعه ایران شده، کاهش امید به زندگی و عدم شادی، نشاط، گسترش افسردگی و احساس بی کفایتی افراد در جامعه است، چرا که اگر شادی و نشاط اجتماعی از افراد گرفته شود، آن وقت است که افراد به بن بست زندگی می رسند و تصمیم به خودکشی می گیرند. موضوع اسفبار دیگری که از چند ماه گذشته تاکنون شاهد آن بوده ایم، بروز پدیده خودکشی در بین جوانان و نوجوانان است که حتی مصداق آن را چند وقت پیش (خودکشی پسر جوانی در ملأعام) در همین استان اصفهان نیز شاهد بودیم. این اتفاقات در جامعه رخ می دهد،

به دلیل اینکه امیدواری به زندگی در قشر جوان پایین آمده و همین می شود که شاهد افزایش تعداد خودکشی، آن هم در سنین پایین هستیم. علاوه بر این خودمیان بینی، یکی از موضوعات مهمی است که نوجوانان در این دوره از زندگی به آن اهمیت فراوانی می دهند و سعی می کنند که به هر نحو ممکن خودشان را به دیگران ثابت کنند.  علاوه بر این آنها خود را محق به همه چیز می دانند،  پس هنگامی که نوجوان و نیازهای او مورد توجه قرار نگیرد، افراد تصمیم به خودکشی در ملأعام می گیرند که البته اعتراض به شرایط اجتماعی نیست، بلکه  دلیل آن عدم دستیابی فرد به مقاصد و اهداف خویش است. متاسفانه امروزه جوانان و نوجوانان ایرانی به قدری  درگیر تحصیل هستند که از رشد مهارت های فردی، اجتماعی و عاطفی و ... بسیار عقب مانده اند،بنابراین این مسائل از جمله عواملی است که موجب تشدید ناکامی های فردی می شود؛ناکامی هایی که یکی از عواقب بسیار تلخ آن پرخاش فرد علیه خویشتن است و خود را در پدیده ای به نام خودکشی نشان می دهد.  البته همه این عوامل نیاز به تحلیل وبررسی توسط کارشناسان و همچنین مسوولان دارد. همه باید مراقب باشند و نگذارند که آمار خودکشی بیش از این افزایش پیدا کند و یا اینکه تبدیل به یک اپیدمی شود، چرا که در بروز پدیده خودکشی و افزایش آن در جامعه، همگی افراد جامعه اعم از عامه مردم و یا مسوولان و نهادهای مختلف مقصر هستند؛ به عبارت دیگر جامعه در قبال همه مسوول  است. راه حل اساسی برای ریشه کن کردن این موضوع،  تعدیل تضادهای طبقاتی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین آموزش شاد زندگی کردن به مردم و حل مساله به جای پاک کردن آن است.

ادامه مطلب